ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





User Tag List

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 16 , از مجموع 16
  1. #1
    تاریخ عضویت
    2012/04/17
    محل سکونت
    سبزوار
    نوشته ها
    102
    294
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)

    سفر با دوچرخه اربعین ۱۴۴۵

    سلام
    قسمت اول:سبزوار-مهران
    بالاخره بعد از یک سال انتظار و یک ماه تمرین یکم شهریورماه یک هزار و چهارصد و دو فرا رسید،روز قبل بلیط اتوبوس رو تهیه کردم و صبح ساعت نه بایستی ترمینال می بودم،خورجین ها بستم،کیف روی فرمان رو جا زدم،دوچرخه مو تنظیف و آماده کردم و به سمت پایانه مسافربری شهرستان سبزوار واقع در استان خراسان رضوی حرکت کردم،ساعت نه رسیدم فورا خورجین ها و کیف روی فرمون رو جدا،طوقه ی جلو رو باز و یک عدد فاصله انداز پلاستیکی بین لنت ها گذاشتم و زین رو در آوردم و دوچرخه جاینت تاف رودمو تو جعبه اتوبوس گذاشتم،از خانواده ام خداحافظی کردم و اتوبوس به سمت شهر مهران حرکت کرد،بعد از یک روز به مهران رسیدیم،هوا به شدت گرم و کمی شرجی بود،بدنم شوکه شده بود!انتظار اینچنین گرمایی رو نداشتم!در اولین میدان ورودی شهر مهران از اتوبوس پیاده شدیم،ترافیک سنگینی در شهر حاکم بود،بعد از سر هم کردن دوچرخه ها از لابه لای ماشین ها عبور کردیم و خودمون رو به مرز رسوندیم،وای که چه گرمایی بود،از آسمون آتیش می بارید!!![IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG][IMG][IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG][/IMG][IMG] تجهیزات[Only registered and activated users can see links. ]

    اضافه شده بعد از : 11 minutes
    قسمت دوم:مهران-بدره
    تقریبا عصر بودیم که به خاطر شدت گرمی هوا در مرز موندیم تا کمی هوا خنک تر بشه و بعد ادامه ی حرکت بدیم،قبل از مرز موکب های زیادی بود،آب سرد،نوشابه و غذا می دادند،گرما روی من اثر کرده بود و از یکی از موکب ها چندتا پودر ویتامین ث گرفتم و با آب سرد مخلوط کردم،کمی حالم جا اومد،در مسیر یک سری فن هایی بود که آب رو پودر شده با باد به سمت زوار می زد،خیلی عالی بودند،داخل گیت مرزی هم از سقف شلنگ های بود که پاشش آب داشتند،بالاخره یک یا حسین گفتیم و حرکت کردیم،از گیت ایران عبور کردیم و وارد گیت عراق شدیم،گذرنامه اسکن شد و مهر ورود خورد،ما الان در خاک عراق بودیم،نظامی های زیادی اونجا بودند و همه یک جور خاص به من و دوچرخه ام نگاه می کردند!شروع به رکاب زدن کردیم،و بعد از حدودا ده کیلومتر به اولین موکب که چندتا نظامی و یه خودرو زرهی در اونجا مستقر بود رسیدیم،من رفتم جلو و طرف به عراقی گفت:مای البارد؟طعام؟(آب سرد؟غذا؟)منم گفتم:نعم!اولین غذایی که در عراق خوردم خورشت بادمجون با گوشت و برنج بود!واقعا لذیذ بود!غروب شد،اذان گفتند،نماز رو اقامه و به سمت بدره به راه افتادیم،شب و در تاریکی هوا چراغ ها رو روشن و جلیقه فسفری به تن در جاده ای کم عرض و دو طرفه به بدره رسیدیم،در ورودی بدره یک راننده لودر که کمی فارسی بلد بود،گفت:آقا!آقا!کجا؟!منزل !طعام !استراحت !فردا حرکت!ما اولش قبول نکردیم ولی بعد از اصرار اون آقا به منزلش رفتیم!وای که چه گرمایی بود!جهنم پنجاه درجه ای شرجی!اما شوق زیارت که گرما نمی شناخت!شب رو در منزلش استراحت کردیم،برامون شام آورد،میوه آورد و چای عراقی،نمی دونید با چه شوقی از زوار پذیزایی می کردند،دوست داشتند خاک پای زوار رو سرمه کنند و چشمانشان بکشند!

    اضافه شده بعد از : 14 minutes

    اربعین ۱۴۴۵[IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG][IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG][IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG]
    ویرایش توسط mostafa_hitehie : 2023/09/18 در ساعت 20:21
    • 3
    • # ADS
      Circuit advertisement
      تاریخ عضویت
      Always
      محل سکونت
      Advertising world
      نوشته ها
      Many
      banner
       

  2. #2
    تاریخ عضویت
    2023/06/19
    محل سکونت
    tehran
    نوشته ها
    12
    10
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    اقا مصطفی دست خدا به همراهتون
    نمی دونید چه شوری تو دلم هست می بینم این کزارش هارو
  3. #3
    تاریخ عضویت
    2012/04/17
    محل سکونت
    سبزوار
    نوشته ها
    102
    294
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    ان شاالله کربلا روزی شما هم بشه،ما که رفتیم حرمش سیر اب بشیم،اما تشنه تر شدیم...
    نقل قول نوشته اصلی توسط masik نمایش پست ها
    اقا مصطفی دست خدا به همراهتون
    نمی دونید چه شوری تو دلم هست می بینم این کزارش هارو
  4. #4
    تاریخ عضویت
    2023/06/19
    محل سکونت
    tehran
    نوشته ها
    12
    10
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    انشاالله که نصیب همه بشه و همه بتونن برن
  5. #5
    تاریخ عضویت
    2023/08/13
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    10
    18
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    با سلام وقبولی زیارات .انچه مسلم است هدف اصلی زیارت است و انهم در سرزمینی که در هر نقطه اش مزار شریفی قرار گرفته .از مرز که بگذری به مقام امام موسی الرضا در شهر بدره میرسی وکمی جلو تر به مزار بنت الحسین و............با عرض معذرت این حقیر هر چه خاطره سفر عراق می خوانم دعوت اهالی عراق از زوار است و خوردن اطعمه واشربه .من هم با این صحنه ها روبرو شده ام حتی یکی از انها به شوخی با اسلحه مرا به اجبار به خانه اش برد .من درسفر هایم به عراق از مناطقی عبور می کنم که کمتر با اهالی که غذای خانواده را جلوی مهمان می گدارند مواجهه شوم . می توانم بگویم تمام عراق را رکاب زده ام و به ندرت به منازل انها رفته ام .توصیه می کنم در گزارش ها از برجسته کردن خوراک و......تجدید نظر فرمایید .درست است که انها به زوار امام خیلی احترام می کذارند.ما هم به زوارامام هشتم عراقی همین گونه ایم /
  6. #6
    تاریخ عضویت
    2012/04/17
    محل سکونت
    سبزوار
    نوشته ها
    102
    294
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    با سلام و احترام،پذیرایی از زوار طبق روایات سفارش خود امام حسین علیه السلام است و یکی از جذابیت های سفر همین موضوع غذا است،اینکه بنده از پذیرایی عراقی ها می نویسم یا عکس می گذارم هدفم چیزی جز ادای دین نیست،آنها با شوق و از جان دل پذیرایی می کنند و بی منت،البته که نظر شما هم محترم است.

    با سلام و احترام،پذیرایی از زوار طبق روایات سفارش خود امام حسین علیه السلام است و یکی از جذابیت های سفر همین موضوع غذا است،اینکه بنده از پذیرایی عراقی ها می نویسم یا عکس می گذارم هدفم چیزی جز ادای دین نیست،آنها با شوق و از جان دل پذیرایی می کنند و بی منت،البته که نظر شما هم محترم است.

    - - - - - - - - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط محمود اطرج نمایش پست ها
    با سلام وقبولی زیارات .انچه مسلم است هدف اصلی زیارت است و انهم در سرزمینی که در هر نقطه اش مزار شریفی قرار گرفته .از مرز که بگذری به مقام امام موسی الرضا در شهر بدره میرسی وکمی جلو تر به مزار بنت الحسین و............با عرض معذرت این حقیر هر چه خاطره سفر عراق می خوانم دعوت اهالی عراق از زوار است و خوردن اطعمه واشربه .من هم با این صحنه ها روبرو شده ام حتی یکی از انها به شوخی با اسلحه مرا به اجبار به خانه اش برد .من درسفر هایم به عراق از مناطقی عبور می کنم که کمتر با اهالی که غذای خانواده را جلوی مهمان می گدارند مواجهه شوم . می توانم بگویم تمام عراق را رکاب زده ام و به ندرت به منازل انها رفته ام .توصیه می کنم در گزارش ها از برجسته کردن خوراک و......تجدید نظر فرمایید .درست است که انها به زوار امام خیلی احترام می کذارند.ما هم به زوارامام هشتم عراقی همین گونه ایم /
    با سلام و احترام،پذیرایی از زوار طبق روایات سفارش خود امام حسین علیه السلام است و شما هم ظاهراً چشم بسته غیب گفتید یا از روی بی اطلاعی از این موضوع می گویید که غذای خانواده را جلو مهمان می گذارند یا کلا درک درستی از این موضوع ندارید که مهمان حبیب خداست و روزی اش را با خودش می آورد و اینکه یکی از جذابیت های سفر همین موضوع غذا است،اینکه بنده از مهمان نوازی مردم شریف عراق می نویسم یا عکس می گذارم هدفم چیزی جز ادای دین به محبت بی کران آنها نیست،آنها با شوق و از جان و دل پذیرایی می کنند و این موضوع را افتخار می دانند،در کجای دنیا این چنین زیبایی ای وجود دارد؟حیف نیست که ما خود را از آن‌محروم و آن مردم نازنین را با مهری ناراحت کنیم؟به نظرتان این کار رواست؟البته نظر شما هم محترم است.
    ویرایش توسط mostafa_hitehie : 2023/09/18 در ساعت 19:15
  7. #7
    تاریخ عضویت
    2023/06/19
    محل سکونت
    tehran
    نوشته ها
    12
    10
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    نقل قول نوشته اصلی توسط محمود اطرج نمایش پست ها
    با سلام وقبولی زیارات .انچه مسلم است هدف اصلی زیارت است و انهم در سرزمینی که در هر نقطه اش مزار شریفی قرار گرفته .از مرز که بگذری به مقام امام موسی الرضا در شهر بدره میرسی وکمی جلو تر به مزار بنت الحسین و............با عرض معذرت این حقیر هر چه خاطره سفر عراق می خوانم دعوت اهالی عراق از زوار است و خوردن اطعمه واشربه .من هم با این صحنه ها روبرو شده ام حتی یکی از انها به شوخی با اسلحه مرا به اجبار به خانه اش برد .من درسفر هایم به عراق از مناطقی عبور می کنم که کمتر با اهالی که غذای خانواده را جلوی مهمان می گدارند مواجهه شوم . می توانم بگویم تمام عراق را رکاب زده ام و به ندرت به منازل انها رفته ام .توصیه می کنم در گزارش ها از برجسته کردن خوراک و......تجدید نظر فرمایید .درست است که انها به زوار امام خیلی احترام می کذارند.ما هم به زوارامام هشتم عراقی همین گونه ایم /
    چرا این را می فرمایید مگر این دوست عزیزمان قصد بدی داشتند از نشان دادن مهمنوازی شیعیان عراق ایشان می خواستند ارادت و مهماننوازی شیعان همه دنیا را به هم نشان دهند
    البته از اقا مصطفی می خواهم که عکس هایی از خود حرم اربابمان که ارباب همه انسانهای روی زمین است هم بگذارند و از حال و حوای معنوی سفر هم بنویسند تا بخوانیم

    اضافه شده بعد از : 17 minutes

    من می خواهم عکس قرار بدهم در این جا نمی شه
    Add an Image from Url

    این پیام رو می نویسه می تونید راهنمایی کنید چی کار کنم
    ویرایش توسط masik : 2023/09/18 در ساعت 12:38
  8. #8
    تاریخ عضویت
    2012/04/17
    محل سکونت
    سبزوار
    نوشته ها
    102
    294
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    نقل قول نوشته اصلی توسط masik نمایش پست ها
    چرا این را می فرمایید مگر این دوست عزیزمان قصد بدی داشتند از نشان دادن مهمنوازی شیعیان عراق ایشان می خواستند ارادت و مهماننوازی شیعان همه دنیا را به هم نشان دهند
    البته از اقا مصطفی می خواهم که عکس هایی از خود حرم اربابمان که ارباب همه انسانهای روی زمین است هم بگذارند و از حال و حوای معنوی سفر هم بنویسند تا بخوانیم

    اضافه شده بعد از : 17 minutes

    من می خواهم عکس قرار بدهم در این جا نمی شه
    Add an Image from Url

    این پیام رو می نویسه می تونید راهنمایی کنید چی کار کنم
    با سلام
    چشم ادامه سفرنامه رو هم می نویسم،به سایت uupload.ir مراجعه کنید،بعد از ثبت نام در سایت عکس رو بارگذاری و لینک عکس رو در قسمت add image url در سایت بابک بیست کپی کنید.
    ویرایش توسط mostafa_hitehie : 2023/09/18 در ساعت 14:01
  9. #9
    تاریخ عضویت
    2012/04/17
    محل سکونت
    سبزوار
    نوشته ها
    102
    294
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    قسمت سوم:بدره-الحسینیه
    اذان صبح رو که گفتند بیدار شدیم،آماده شدیم برای رفتن،صبحانه رو خوردیم،خورجین ها بستیم و به سمت شهر کوت حرکت کردیم،هوا در حال روشن شدن بود،داخل شهر بدره تردد ون ها،موکب ها،مداحی های شور انگیز حیدرالبیاتی،تلاش موکب داران برای اینکه شما رو به صرف صبحانه دعوت کنند،شهر کلا حال و هوای خاصی داشت،فقط زیبایی می بینید!از بدره اودیم بیرون،جاده دو باند و یک طرفه بود که تازه آسفالت شده بود،موکب ها کم و بیش بودند،در بین راه در یکی از موکب ها نفسی تازه کردیم،آب خنکی خوردیم،آب قمقمه هارو تازه کردیم،بخاطر شدت گرمی هوا آب داخل قمقمه ها فورا گرم میشد که ما از اون بیشتر برای خنک کردن سر و صورت و بدن استفاده می کردیم و در اولین موکب آب سرد می گرفتیم،البته خود آب سرد هم انسان رو مریض میکنه،باید مراقبت کرد،در چهار کیلومتری شهر کوت یک دوچرخه سوار ایرانی داخل موکب بود،ماتوقف کردیم که آب سرد برداریم و وارد موکب شدیم،این موضوع کلا برنامه ی مارو عوض کرد،نماز،ناهار،استراحت و عصر به دعوت یکی از موکب داران به سمت الحسینیه که بعد از شهر کوت بود حرکت کردیم،نماز مغرب و عشا رو در شهر کوت در یک موکب خوندیم،وقتی وارد موکب شدیم فورا نیروهای حشدالشعبی عراق مارو محاصره کردند چون فکر می کردند ما بمب گذاری چیزی هستیم!بعد از اونجا به سمت الحسینیه حرکت کردیم،در بین راه از طریق سیمکارت عراقی ای که داشتیم با ما تماس گرفتند و با یک ون دنبال ما اومدند و مسیر رو به ما نشون دادند،اصرار می کردند دوچرخه ها رو روی سقف ون بذاریم و باهاشون بریم که ما موافقت نکردیم،ده الی پانزده کلیومتر رکاب زدیم که خونشون رسیدیم،تاریکی شب،هوای خنک نخلستان ها فضای جالبی داشت،ما هم حسابی خسته و کوفته بودیم،به محض رسیدن،سراغ حمام رو برای دوش گرفتن گرفتیم،شام رو خوردیم و به خواب عمیقی فرو رفتیم!

    اضافه شده بعد از : 34 minutes

    قسمت چهارم:الحسینیه-نعمانیه
    اذان می گفتند که بیدار شدیم و نماز رو اقامه کردیم،حالا چهار تا دوچرخه سوار شده بودیم!من،مجید و امیرعی که پدر و پسر بودند و امین اهل کرمانشاه،مجید یه دوچرخه جاینت،امیرعلی یه اسکات و امین یه کنندال داشت،آماده شدیم و صبحانه رو خوردیم و سریع حرکت کردیم،مجید و امیرعلی خورجین هاشون برزنتی بود و بار اضافه هم زیاد برداشته بودند و موقع بستن خورجین ها زمان زیادی صرف میشد و در جاده بهشون کمی فشار میومد،خلاصه به سمت نعمانیه حرکت کردیم[IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG][IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG][IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG]

    اضافه شده بعد از : 15 minutes

    تجهیزات مورد نیاز:
    پاسپورت
    ارز (پنجاه هزار دینار کافی است)
    دو عدد خورجین
    کیف روی فرمان
    سه عدد قمقمه(یک عدد دو جداره،دو عدد معمولی)
    فلاسک

    نگهدارنده گوشی روی فرمان
    چراغ جلو و چراغ خطر
    کلاه ایمنی
    دستکش
    عینک آفتابی
    کفش دوچرخه
    لباس آستین بلند و گشاد دوچرخه
    شلوار کوهنوردی
    شورت زیر پددار بدون بند
    دو جفت جوراب
    تی شرت نیم آستین دو عدد
    زیر شلواری
    دم پایی
    لباس زیر(سه عدد شورت)
    لیف،صابون،شامپو مسافرتی
    خمیر دندان و مسواک
    حوله میکروفایبر
    ناخن گیر
    روغن زنجیر
    فرچه مخصوص تمیز کردن زنجیر
    آچار مشتی دوچرخه
    انبر قفلی کوچک
    پین زنجیر
    کیت پنچری
    تیوپ دو عدد
    پمپ باد
    ترکبند عقب
    قفل دوچرخه
    کش ترکبند
    کوله مشتی

    شبرنگ فسفری
    گتر پا فسفری
    جعبه کمک های اولیه
    دارو(قرص سردرد،اسهال)
    شارژر و کابل شارژ
    پاور بانک
    سه راهی برق
    کیسه تفکیک
    دستمال کاغذی
    لیوان
    قاشق و چنگال
    چاقو
    ویرایش توسط mostafa_hitehie : 2023/09/18 در ساعت 20:34
  10. #10
    تاریخ عضویت
    2023/06/19
    محل سکونت
    tehran
    نوشته ها
    12
    10
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
  11. #11
    تاریخ عضویت
    2023/08/13
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    10
    18
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    با سلام .و عرض معذرت از اینکه نتوانستم مطلب را به درستی بیان کنم... هدف از پیاده رفتن یا با دوچرخه یا با ون یا ........زیارت حضرت ابا عبدالله الحسین است و نمایش همگانی حضور در مسیر است . در این راستا هر کسی بنا بر قدرت مالی وجسمی ره توشه بر میدارد .ثواب هر قدم .هر رکاب .هر نفس و......... اجرش با کرام الکاتبین است وبس. انکه به عراق میرود وان همه احسان را حس می کند باید در حد توان جبران کند .قصه راضی ومرضی است .همانگونه که شما راضی شده اید اقدامی هم باید انجام داد تا او هم راضی باشد..انجا که در خانه عراقی اسکان یافتید کودکانی هستند که با یک قطعه یادگاری (اسباب بازی .شکلات و....)خوشحال می شوند برایشان خاطره خواهد شد . ایا اگر سال بعد سفر می کنیم هدیه ای هم هی بریم .

    اضافه شده بعد از : 8 minutes

    البته روی سخنم با شما نیست .اول خودم را بازخواست می کنم که چرا انچنان نیستم .البته متوجه هستم با دوچرخه نمی توان بار اضافه زیادی برد .ولی وقتی عراقی ما را با دوچرخه می بیند ذوق می کند ومی پرسد .از کجا راه افتاده ای. چند روز است در راهی و..... ودعوت به خانه می کند به دنبال ثواب اخروی اکرام زایر است وچشم داشتی ندارد حتی باقیمانده غذا را به خانواده اش برای تبرک می خوراند .
    ویرایش توسط محمود اطرج : 2023/09/19 در ساعت 10:05
  12. #12
    تاریخ عضویت
    2012/04/17
    محل سکونت
    سبزوار
    نوشته ها
    102
    294
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    [IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG]قسمت چهارم:نعمانیه-شوملی-القاسم
    صبح زود بود که از شهر نعمانیه به سمت شهر القاسم که در استان بابل عراق واقع شده حرکت کردیم،مسافت نود و دو کیلومتری را باید رکاب می زدیم،در مسیر یک کاروان شتر دیدیم که بصورت نمادین مانند اسرای کربلا به سمت کربلا در حرکت بودند،نکته ی جالب این بود که وقتی موکب داران عراقی به آنها آب یا غذا تعارف می کردند اونها قبول نمی کردند،در این مسیر زوار زیادی به سمت کربلا و بصورت پیاده در حرکت بودند،مسیر دو طرفه،کم عرض و باریک بود،ناهار در یکی از موکب های بین راه صرف شد و بعد از استراحت و کم شدن گرمای هوا عصر حرکت کردیم به سمت القاسم،غروب شده بود،برای نماز مغرب و عشا در یک موکب توقف کردیم،فضای سبز و هوای خنکی داشت،نماز خوندیم و شام برامون مرغ آوردند با نون تازه که کنارش گوجه و خیار هم خورد کرده بودند،چندتا بطری آب معدنی هم کنار سفره بود،یادمه اون شام خیلی بهمون چسبید!بعدش با خداحافظی به سمت القاسم رفتیم،یادمه شب ساعت نه بود که رسیدیم منزل دوست امین و اونجا ساکن شدیم،یک روز کامل استراحت کردیم تا بدن هامون ریکاروی بشه،از مرقد امام قاسم فرزند امام کاظم (ع) زیارت کردیم،گشتی در شهر زدیم و شام به منزل دیگری دعوت شدیم که بعد از ذکر مصیبت در حیاط منزل اون آقا که ظاهرا از چهره های علمی عراق بود شام خوردیم،بعد از شام عراقی ها میوه میارن و بعدش چای عراقی،اون ذکر مصیبت گرچه به زبان عربی بود اما خاطره اش هنوز تو ذهن من ثبت و ضبط هستش،عراقی ها به آخوند شیخ میگن،خلاصه برگشتیم برای استراحت چون فردا صبح عازم کوفه بودیم.
    [IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG][IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG][IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG][IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG]

    اضافه شده بعد از : 23 minutes

    قسمت پنجم:القاسم-کوفه-نجف
    صبح به سمت کوفه حرکت کردیم و از امین که در مسیر با هم همرکاب شده بودیم خداحافظی کردیم،مسیر پر از سگ های ولگرد بود که واق واق می کردند،مسافت زیادی تا کوفه نداشتیم،جایی بین مسیر برای آب زدن به دست و صورت توقف کردیم که آقایی با یک کامیون کمپرسی که بار آجر سفال داشت مارو به صرف صبحانه دعوت کرد،صبحانه خوردیم و باهاشون چندتا عکس یادگاری انداختیم و خداحافظی کردیم،بین مسیر هم پانزده دوچرخه سوار اهل تربت حیدریه استان خراسان رضوی رو دیدیم که در سه راه حله توقف کردند و با هم عکس انداختیم و ما به سمت کوفه ادامه مسیر دادیم،ظهر وارد شهر کوفه شدیم در میدان ورودی شهر چندتا موکب بودند که هندوانه پخش می کردند،دوست یکی از همرکاب هامون ساکن کوفه بود و منزلی داشت که مهمانسرای زوار بود!تماس گرفتیم و دور میدون بعدی قرار گذاشتیم،یک آقای هیکلی که قصابی داشت با یک وانت نیسان سفید دو کابین ژاپنی اومد دنبالمون،بعد از روبوسی بهمون گفت دنبالم بیایید،خونه اش نزدیک بود،شاید ده دقیقه رکاب زدیم،منزلش جایی مابین مسجد سهله و مسجه کوفه بود،خلاصه بعد از دوش گرفتن،نماز و کمی استراحت موقع ناهار شد،برامون مرغ و برنج سفارش داده بود که کنارش نوشابه هم بود،من سریع پا شدم و بهش تو پهن کردن سفره کمک کردم،میوه برامون هلو آورده بود،چه هلوهای درشتی!بعد از ناهار چای عراقی در استکان های کوچک همراه با شکر،عصر کمی پیاده روی کردیم و با یک ون به سمت حرم امیرالمونین (ع) رفتیم،حرمش صفای خاصی داره،نسبتا شلوغ بود و بیشتر ایرانی ها اونجا بودند،من در همون ابتدا بچه هارو گم کردم،جایی که از قبل قرار گذاشته بودیم منتظر موندم تا بچه ها اومدند بعدش داحل حرم رفتیم،زیارت کردیم،نماز خوندیم،دور ضریح چرخیدیم و با تنی خسته رخصت گرفتیم و رفتیم به منزل دوست مجید برای استراحت و صرف شام،داخل منزلش شلوغ بود،به هر حال خوابیدیم و موقع طلوع آفتاب از کوفه به سمت نجف و مقصد نهایی کربلا حرکت کردیم،داخل نجف تعداد دویست عمود وجود داره که فاصله هر عمود هم پنجاه متر هستش و خروجی نجف شروع عمود ها به سمت کربلای معلی هستش.
    [IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG][IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG]
    ویرایش توسط mostafa_hitehie : 2023/09/19 در ساعت 13:22
  13. #13
    تاریخ عضویت
    2023/06/19
    محل سکونت
    tehran
    نوشته ها
    12
    10
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    از دیدن عکس ها دارم دیوانه می شم
    السلام علیک یا امیر المومنین ای غمخوار یتیمان کوفه
    بی صبرانه منتظرم که گزارشتون برسه به حرم و شهر عشق کر و بلا

    نقل قول نوشته اصلی توسط محمود اطرج نمایش پست ها
    با سلام .و عرض معذرت از اینکه نتوانستم مطلب را به درستی بیان کنم... هدف از پیاده رفتن یا با دوچرخه یا با ون یا ........زیارت حضرت ابا عبدالله الحسین است و نمایش همگانی حضور در مسیر است . در این راستا هر کسی بنا بر قدرت مالی وجسمی ره توشه بر میدارد .ثواب هر قدم .هر رکاب .هر نفس و......... اجرش با کرام الکاتبین است وبس. انکه به عراق میرود وان همه احسان را حس می کند باید در حد توان جبران کند .قصه راضی ومرضی است .همانگونه که شما راضی شده اید اقدامی هم باید انجام داد تا او هم راضی باشد..انجا که در خانه عراقی اسکان یافتید کودکانی هستند که با یک قطعه یادگاری (اسباب بازی .شکلات و....)خوشحال می شوند برایشان خاطره خواهد شد . ایا اگر سال بعد سفر می کنیم هدیه ای هم هی بریم .

    اضافه شده بعد از : 8 minutes

    البته روی سخنم با شما نیست .اول خودم را بازخواست می کنم که چرا انچنان نیستم .البته متوجه هستم با دوچرخه نمی توان بار اضافه زیادی برد .ولی وقتی عراقی ما را با دوچرخه می بیند ذوق می کند ومی پرسد .از کجا راه افتاده ای. چند روز است در راهی و..... ودعوت به خانه می کند به دنبال ثواب اخروی اکرام زایر است وچشم داشتی ندارد حتی باقیمانده غذا را به خانواده اش برای تبرک می خوراند .
    راستی اقا مخمود شما چی شد رفتین مشهد
    شما چرا گزارش سفرتون رو نمی زارید تران که به ما افتخار ندادین حتی یک شب هم در خدمتتون باشیم
  14. #14
    تاریخ عضویت
    2023/08/13
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    10
    18
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    باسلام .روز سیزدهم شهریور از اصفهان با سلام وصلوات عازم شدم وروز اربعین یعنی چهاردهم در شهر قم نایب الزیاره شدم . پانزدهم میهمان تهران شدیم وروز بعد از جاده فیروز کوه به راه زویم شب را در امین اباد بیتوته کرده .صبحانه را روز بعد سر گرونه کدوک صرف نمودم .وانگاه رفتم ورفتم تا روز قبل از وفان حضرت رسول اکرم به پابوسی حضرت علی ابن موسی شرف حضور یافتم .سفر نه روز طول کشید که سراسر خاطره بود و ........لازم به ذکر است که خیل عاشقان امام از ازاد شهر . بجنورد.قوچان. و.... تا مشهد با پای پیاده طی طریق می کنند .تفاوتی که امسال با سالهای قبل بود تعداد زیادتر موکب ها از سه راهی طوس تا مشهد بود .تا پیادگان استراحتی کنند ولبی تر نمایند.

    اضافه شده بعد از : 11 minutes

    با سلام به همه سروران عزیز .بنده حقیر قصد سفر با دوچرخه در اوایل ابان ماه 1402 سال جاری از اصفهان .عبور از شهرهای .نجف اباد.. تیران .داران.بویین .ازنا .الیگودرز. درود. خرم اباد. کوهدشت. سرابله. ایلام .مهران. وشهرهای عراق .کوت .نعمانیه .شاملی .دیوانیه. نجف . کوفه .حله. کربلا .کاظمین . بغداد. مداین .مهران .را دارم اگر عزیزی مایل باشد بنده در رکابش خواهم بود.یا علی مدد
    ویرایش توسط محمود اطرج : 2023/09/20 در ساعت 10:10
  15. #15
    تاریخ عضویت
    2012/04/17
    محل سکونت
    سبزوار
    نوشته ها
    102
    294
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    [IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG][IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG][IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG][IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG]قسمت ششم:کوفه-نجف-الحیدریه
    اول صبح نماز رو اقامه کردیم و خورجین ها رو برداشتیم،روی ترکبند عقب بستیم،کیف روی فرمون رو جا زدیم،پسر صاحبخونه برای حداحافظی و بدرقه اومد و به راه افتادیم،از کوچه اومدیم بیرون و به محض اینکه وارد خیابان اصلی شدیم با سیل جمعیت روبرو شدیم!همگی داشتند پیاده به سمت حرم امام حسین و کربلا می رفتند،بله،قبله یکی بود و سیل شیعه راه افتاده بود و داشت عاشق به سمت معشوق می رفت،یکی کودکان کوچکش رو توی کالسکه گذاشته بود و با مشقت اونها رو هل می داد،یکی با پای لنگ،یکی روی ویلچیر،تا دلتون بخواد از این صحنه های عاشقی کردن می دیدید و اشک تان خود به خود جاری میشد،ما پیش دل خودمان فکر می کردیم چقدر کار بزرگی کرده ایم که با دوچرخه آمده یم!اما وقتی آنها را می دیدیم بیشتر به کوچکی کار خودمان پی می بردیم!بله،مسیر مسیر عاشقی کردن است...دویست عمود رو رد کردیم تا به ابتدای نجف اشرف و عمود شماره یک رسیدیم،زیبایی مسیر از اینجا بعد چندین برابر میشه،موکب های چسبیده به هم،سیل بسیار زیاد جمعیت،یکی سینی روی سر گذاشته بود و شربت توزیع می کرد،یکی آب خنک،یکی طعام می داد،یکی میوه!ما در بین مسیر توقف های کوتاهی می کردیم،آب خنک یا شربت برای رفع عطش می نوشیدیم،به الحیدریه رسیدیم و قرار شد در منزل مسلم دوست مجید همرکابمون بمونیم،اونجا ساکن شدیم و ناهار خوردیم و یک استراحت عالی کردیم تا زمان نماز مغرب و عشا!بیدار شدیم نماز رو اقامه کردیم و بعد از صرف شام دوباره استراحت کردیم،منزل مسلم یک سالن جدا داشت که داخلش یک کولر گازی ایستاده بود که از سرما یخ می زدیم!داخل حیاط حمام،سرویس بهداشتی و بند رخت برای پهن کردن لباس بود.
    ویرایش توسط mostafa_hitehie : 2023/09/20 در ساعت 14:43
  16. #16
    تاریخ عضویت
    2012/04/17
    محل سکونت
    سبزوار
    نوشته ها
    102
    294
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)
    [IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG][IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG][IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG][IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG][IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG][IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG]قسمت هفتم:الحیدریه-کربلای معلی
    صبح بیدار شدیم و رخت هارو از روی بند جمع کردیم،بعد از چندین روز رکاب زنی دوچرخه ها خاکی و کمی گلی شده بودند،کفش ها خاک گرفته بودند اما شوق زیارت کربلا تن ها را قبراق تر می کرد!ما سه نفر بودیم که یک زائر پیاده که دست بر غذا همشهری ما هم بود روز قبل به جمع ما اضافه شده بود،یادمه روز قبل نزدیک ظهر من داخل حیاط بودم که دیدم یکی داره در میزنه،رفتم دم در و دیدم یکی سلام کرد و گفت:منزل مسلم؟من گفتم:نعم!گفت:انا صدیق مجید!منم گفتم:اهلا و سهلا!بنده خدا فکر می کرد من پسر صاحب خونه هستم!خلاصه خانوم صاحب خونه اومد و بعد از احوال پرسی اونو به داخل دعوت کرد!لحظات جالبی بود!به راه افتادیم و اون زائر پیاده هم با ما تا سر خیابون اومد،یه عکس یادگاری انداختیمو حرکت کردیم به سمت کرب و بلا...در بین راه برای چای،آب خنک و شربت توقف های کوتاهی در موکب ها داشتیم و هر چی که به کربلا نزدیک تر میشدیم هیجان و عطش ما برای زیارت بیشتر میشد و مسیر شلوغ و شلوغ تر!تا اینکه به تقاطع ورودی شهر مقدس کربلا رسیدیم،در اونجا چندین ماشین زرهی با کلی نیروی نظامی مستقر بود!یک جمعیت مملو از عاشقان ابا عبدالله الحسین رو می دیدیم سرشار از شوق زیارت که داشتند به سمت حرم گسیل می شدند،تقریبا غروب شده و ما به سختی از لا به لای ازدحام جمعیت و ماشین ها عبور کردیم و به اولین موکب رسیدیم،شب جمعه بود و بعد از کمی استراحت اذان رو گفتند و نماز رو خوندیم،چه نمازی!چه شبی!چه لحظات شیرینی!بالاخره به مقصدی رسیدم که آرزوشو داشتم!روزهای گرم،سختی های مسیر،خستگی ها و همه و همه تمام شدند!بعد از نماز به سمت حرم حرکت کردیم!ذکر زیر لبم فقط "السلام علیک یا ابا عبدالله" بود!خوشحال بودم گه منو به زیارتش دعوت کرده بود!شوق داشتم برای دیدن قطعه ای از بهشت روی زمین!برای دیدن بین الحرمین،تنها جایی که در روی زمین مستقیم به عرش خدا متصل است!چه لحظات نابی بود!به داخل شهر رسیدیم و دوچرخه هارو در یک مهمانسرا گذاشتیم و غسل زیارت کردیم،آخه در داخل اون جمعیت خیلی سخت بود با دوچرخه بری،بعد از گذر از روی پل حضرت عباس(ع) و امام حسین(ع) به سمت راست گردش کردیم و به ورودی بارگاه حضرت ابوالفضل عباس علیه السلام رسیدیم،فریاد لبیک یا عباس در تمام حرم طنین انداز بود،بعد از زیارت وارد بین الحرمین شدیم و به سمت حرم امام حسین(ع) آهسته شروع به گام برداشتن کردیم،جای سوزن انداختن نبود!وارد صحن و سرای زیباش شدیم،فریاد های لبیک یا حسین،لبیک یا حسین بلند بود!چقدر اون لحظات قشنگ و به یاد موندنی بودند!لبیک یا حسین!گوشه ای نشستم و زیارت اربعین خوندم،اشک می ریختم!نماز به نیابت از خانواده،رفتگان سببی و نسبی و تمام کسانی که التماس دعا داشتند خوندم و دل کندن از اونجا نمی دونید چقدر سخته!باید می رفتیم،زمان نداشتیم،به مهمانسرا برگشتیم و دوچرخه هارو برداشتیم و جایی که گاراژ اونها و ترمینال ما بود حرکت کردیم،نیمه شب بود و ازدحام جمعیت!به چه سختی و مصیبتی یک دستگاه اوتوبوس پیدا کردیم،کرایه کربلا تا مهران هزار دینار معادل سیصد و پانزده هزار تومان!ساعت سه صبح!حرکت کرد و جایی برای نماز صبح توقف کرد،نماز و صبحانه رو خوردیم و دوباره سوار شدیم،نزدیک ظهر برای نماز ظهر و نهار توقف کرد و بعد از اون به مرز مهران رسیدیم،هوا گرم و باد و خاک شدیدی در حال وزیدن بود که البته برای ما عادی شده بود!از مرز گذشتیم و به محض اومدن آنتن موبایل با خانواده تماس گرفتیم و تا پایانه برکت رکاب زدیم و سوار یک دستگاه اتوبوس وی آی پی شدیم و عصر روز بعد وارد پایانه مسافربری سبزوار شدیم و بعد از سرهم کردن دوچرخه و گذاشتن خورجین ها به سمت منزل رکاب زنان رفتم،در زدم،وارد حیاط شدم و خانواده رو دیدم،بعد از دوش استراحت کردم تا عصر و عصر اقوام برای دیدن اومدند.
    وسلام
    هزینه ها:
    سه میلیون کرایه اتوبوس رفت و برگشت داخل ایران
    سیصد و پانزده هزار تومان کرایه اتوبوس کربلا به مهران
    شصت و سه هزار تومان کرایه ون کوفه به نجف و بالعکس

    [IMG][Only registered and activated users can see links. ][/IMG]
    ویرایش توسط mostafa_hitehie : 2023/09/20 در ساعت 15:03
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 16 , از مجموع 16

موضوعات مشابه

  1. همرکاب برای سفر اربعین
    توسط yqshqr در انجمن پیدا کردن همرکاب ، مشاوره و مسیر یابی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: 2023/08/16, 21:49
  2. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: 2017/02/11, 22:56
  3. مناسب ترین رنگ عینک آفتابی
    توسط Bike20 در انجمن سلامتی و پزشکی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: 2013/08/12, 17:25

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •