سلام به همه دوستان گل بایک 20

تا اینکه گرفتاری های کار و مشغله های زندگی میخواد ما رو از عشقم دوچرخه دور کنه یهووو ندا میاد ....

ندا میاد که برخیز ای انسان دوچرخه دوست چرا داری غافل میشی . تا به کی میخواهی در خواب غفلت غرق شوی .

ما این دنیا را خلق کردیم که ببینیم کدامین بندگانمان راه راستی و ورزش و تندرستی و کدامین راه کج و تنبلی و تن پروری را در پیش میگیرند.

خلاصه یجورایی وحی بر ما نازل شد ....

منم خودمو تغییر و تحول اساسی دادم و گفتم هر جور شده و در هر شرایطی دیگه کوتاه نمیام و نمیذارم کار و مشغله ها بر من فائق بشه .

دوست خوبم یحیی توحیدی که کارشون مرتبط با کار منه و تو زمینه MDF و کابینت و دکوراسیون فعالیت میکنه و چند سالیه که باهم آشنا هستیم

.یه دو هفته ای بود که میگفت بریم دوچرخه سواری و برای من کاری پیش میومد یا برنامه ای دیگه جور میشد ..(مثل FIFA پلی استیشن )

شب قبل (پنج شنبه شب ) یحیی زنگ زد و گفت چیکار میکنی فردا میای یا دورت یه خط قرمز بکشیم ... دیگه دیدم تهدید جدیه و ممکنه

واقعاا این غفلت ما ادامه پیدا کنه و یواش یواش فرسوده بشیم . بالاخره جواب بله رو دادیم ...

صبح زود جمعه (6:30) از خواب بیدار شدم .البته قرارمون ساعت 8 بود ... دوچرخم پنچر شده بود و باید مرتبش میکردم .
وسایلمو جمع و جور کردم و رفتم سرقرار که جلوی حلیم پزی بود ...

رسیدم اونجا دیدم دو نفر دیگه هم همراشه یکی خواهر زادش و یکی دیگه پدر خانمش بود .. بعد از احوالپرسی حلیم گرفتیم ...




این حلیم . معروفه به حلیم مشهدی (شله مشهدی ) واقعا خوشمزه ست ...

تو مسیرمون از همون میدون همیشگی دکتر حسابی هم یادی کردیم و چند تایی عکس گرفتیم










راه افتادیم سمت مسیر همیشگی پارک ملت



اینم لبخند رضایت من


اینم مسیر تمرین











اینم لشکر خسته دوچرخه بدست که شیب خیلی زیادی نبود ولی آماتور بودن دیگه ... نمیشه ازشون انتظار بیشتری داشت








منو یحیی همینجوری
لازم بذکره که شور و هیجان یحیی خیلی بالاست و از این به بعد م ما بخوایم تنبلی و غفلت کنیم اون نمیذاره



جاتون خالی اینقده این حلیم خوشمزه و دلچسب بود که تهشو بالا آوردیم . اونم 2 کیلو
بعد این همه رکاب زدن معده حسابی جا باز کرده بود و تا میتونستیم خوردیم ... حتی یادمون رفت ازش عکس بگیریم .

بعد از خوردن رفتیم پایین و کمی نوشیدنی ریختیم تو معده تا زودتر هضم بشه

دوباره اومدیم تو مسیر
بردمشون جاهای خفناک با سربالایی های تند



ناگفته نمونه چون مدتی تمرین نداشتم نیمی از مسیر رو هم من دوچرخه بدست اومدم بالا






چند تا عکس هم اون بالا گرفتیم .....




دمش گرم محمد آقا ( پدر خانم یحیی ) که حسابی سنگ تموم گذاشت و همه جا پایه بود ...



اینم مسیری که پایین رفتیم ... من که با دوچرخه رفتم .. یحیی هم اومده بره اول مسیر بخاطر هیجان زیاد پلخش شد . البته آروم

بقیه هم تا جایی که شیب ملایم بشه دوچرخه بدست اومدن پایین

در کل تجربه خوبی واسه همه بود...






بعد از تمرین تو مسیرها رفتیم واسه شکم چرونی مجدد

من که ملاحظه میکنم چون بعد تمرین آدم اشتهاش حسابی باز میشه ولی بقیه تا میتونستن کلوچه و چایی خوردن .... اولاش لیوانی بود بعدش

رسید به فلاکس ما هم هی اینا رو نصحیت میکردیم و اینا به ما میخندیدن

تازه میگفتن وایسیم واسه نهار یه چلو گوشت اساسی بخوریم خعلی حال میده ..... ما رو میگی مونده بودیم با این جماعت چیکار کنیم

اومده بودن ورزش کنن یا به شکمشون برسن ... مرتب هم میگفتن وای چقدر میچسبه بعد رکاب زدن غذا بخوری

منم دیدم اوضاع خرابه و ممکنه دچار غفلت زدگی بشیم و گول بخوریم سریع جمع و جورشون کردم و برخلاف میلشون برگشتیم ...

برنامه خیلی خوبی بود مخصوصا بعد مدتها واقعا حسابی لذتبخش بود .... همگی حس خوبی داشتیم ...

ان شالله برنامه های بعدی رو با تعداد بیشتری ادامه میدیم ..... الانم چند روزه دارم گزارش مینویسم و بخاطر کسری وقت نمیتونم همشو یجا بنویسم

چند روزیه سرما خوردم و خدا کنه تا جمعه حالم بهتر بشه .... به جون خودم گزارش گذاشتن خیلی برام سنگین شده ...

تا برنامه و گزارشی دیگه بدرود

به به برادر ناصر خوش برگشتی اخوی
فوجی بر قله ها رسید دوباره
گزارش خوبی بود اگه هوای اینجا خوب باشه ان شاا...ماهم فردا صبح راهی ی برنامه خوب میشیم و سعی میکنم عکس های خوبی برای دوستان بگیرم

ایول آقا ناصر عزیز
خوشحال شدم دیدم دوباره پا به رکاب شدی. امیدوارم که این روند همینطور ادامه داشته باشه

به به حاج ناصر
تقریبا تو یه زمان برگشتیم به بایک بیست

ایشالله که این برگشت همراه با موندن همیشگی باشه. البته من خیلی از تمرین دور نبودم.
ولی ماشالله بزنم به تخته شما همچین تپل شدیا...

من از این مسیر شهرتون دورادور خوشم میاد، قسمت شه ببینیم از نزدیک چطوره.
یه دمت گرم ویژه هم به پدر خانوم دوستت، خیلی کارش درسته. هم ایشون هم اون نوجون.

فقط یاد اون عکس هایی افتادم که زاهدان برف آمده بود
اون قدیما یادش بخیر

بازگشت پیروزمندانت هم تبریک می گوییم

اوووووووه چه عجب. شما کجا اینجا کجا

به به مرسی اقا ناصر .خیلی خوشحال میشم میبینم دوستان با نوشتن گزارش سایتو میترکونن.
و تو این سرمای زمستون مارو گرم می کنن.