koorosh
2013/06/29, 14:28
سلام به همه بايك بيستي هاي عزيز
از اونجا كه دوستان عزيز امر فرمودند كه گزارش تمرين ديروز رو بنده بنويسم من هم لبيك گفته و اين كار رو انجام ميدم.
اما قضيه از كجا شروع شد؟!
پنجشنبه بعد از ظهر فرشيد بهم زنگ زد و گفت كه ميخواد يه عينك ارزون قيمت بخره من هم با لگن مبارك (توروخدا لو نديد من پرايد دارم يه وقت مي بيني يارانمو قطع كردن) رفتم سراغشو با هم رفتيم ادبجو كه اونجا بود كه حسين آقا رو زيارت كرديم. طبق عادت فضولي پرسيدم كه چه ميكنه اونم گفت دنبال يه بست واسه پارميداست. (آقا فكر بد نكنيد، از اون بسطا نه از اين بستا) خلاصه ديديم يه طرف دوشاخ پارميدا خراب شده و حسين آقا هم با يه حركت ابتكاري با يه بست لوله آب آب بنديش كرده بود. خلاصه بحث تمرين فردا شد و ما هم از تمايلمون براي رفتن به يه جاي ديگه غير از نظم آباد اعلام كرديم و قرار شد شب تو بايك بيست هماهنگ كنيم.
آقا ببخشيد پيش غذا خيلي داره سنگين ميشه مي ترسم كسي جا برا غذاي اصلي نداشته باشه. :smilies-azardl (13)
القصه ما شب رفتيم تو بايك بيست (اوه ببخشيد اومديم توبايك بيست) و ديديم پستي بدين مضمون روبروي ماست:
برنامه این هفته برای آخرین بار ....... :::: نظم آباد - دره گردو ::::......
ساعت حرکت 5.5 صبح از دروازه تهران کنار برج شیشه
اون دسته از دوستانی هم که توی مسیر جا می مونن لطف کنن زودتر راه بیا فتن که بقیه بالای قله منتظرشون نشن
برنامه هفته یعدی اگر هزاوه ( حالا هر جایی غیر از مسیر تکراری ) نباشه من نمی آم قابل توجه دوستانی که هر هفته می گن دیر شده زود تر هماهنگ کن
حسين هم بسته پيشنهادي ارائه داد:
سلام وحید جان برنامه برای فردا چپقلی چطوره خیلی هوس جاده کردم.
نظم آباد واقعا تکراری شده
ولی هر چی جمع نظرشون باشه
و ماهم به همچنين:
آقا اگه جسارت نباشه به نظرم برنامه چپقلی خیلی خوبه اگه موافقید اوکی بدید. فقط یه چیزی که هست به خاطر گرمای هوا باید یه کم زودتر حرکت کرد مثلا 5 یا 5.5 میدان انقلاب.
اما رايزني ها با پنج به اضافه يك به جايي نرسيد و نتيجه شد:
والا دوستان با توجه به تماس تلفنی با بچه ها فعلا برنامه شد همون نظم آباد انشا الله یه برنامه خوب بچینیم برای هفته بعد از این تکرار مکررات خارج بشیم
5.5 دروازه تهران کنار برج شیشه
خلاصه ديديم آقا نظم آباد خونه اول و آخر تمرينمونه در نتيجه ساعت 4/30 بيدار شدم (البته ساعت 2/40 بعد از ديدن بازي اسپانيا و ايتاليا و وقت اضافي و ضربات پنالتي خوابيده بودم) و چايي رو رديف كردمو كوله رو بستم و حدود ساعت 5/45 از خونه زدم بيرون.
ساعت 6 و پنج دقيقه هستش و من كنار چشم نظم آبادم. دارم آبي به صورتم ميزنم كه يه پيكان چقه مياد كنار چشمه و يه پير مرد ... ازش مياد پايين منم ميام سراغ دوچرخم. پيرمرده در حالي كه ظرفشو پر ميكنه ميگه: (( اينجا دهاته ميايد اينجا شلوار بپوشيد زنو بچه مياد سر چشمه)):2:
مارو ميگي :65d6a5d6s:
خلاصه برخورد من هم يك برخورد كاملا فرهنگي بود:21: تقريبا همون برخوردي كه اوايل جاده نظم آباد با چند تا سگ نگهبان دارم.
ادامه دارد ...
از اونجا كه دوستان عزيز امر فرمودند كه گزارش تمرين ديروز رو بنده بنويسم من هم لبيك گفته و اين كار رو انجام ميدم.
اما قضيه از كجا شروع شد؟!
پنجشنبه بعد از ظهر فرشيد بهم زنگ زد و گفت كه ميخواد يه عينك ارزون قيمت بخره من هم با لگن مبارك (توروخدا لو نديد من پرايد دارم يه وقت مي بيني يارانمو قطع كردن) رفتم سراغشو با هم رفتيم ادبجو كه اونجا بود كه حسين آقا رو زيارت كرديم. طبق عادت فضولي پرسيدم كه چه ميكنه اونم گفت دنبال يه بست واسه پارميداست. (آقا فكر بد نكنيد، از اون بسطا نه از اين بستا) خلاصه ديديم يه طرف دوشاخ پارميدا خراب شده و حسين آقا هم با يه حركت ابتكاري با يه بست لوله آب آب بنديش كرده بود. خلاصه بحث تمرين فردا شد و ما هم از تمايلمون براي رفتن به يه جاي ديگه غير از نظم آباد اعلام كرديم و قرار شد شب تو بايك بيست هماهنگ كنيم.
آقا ببخشيد پيش غذا خيلي داره سنگين ميشه مي ترسم كسي جا برا غذاي اصلي نداشته باشه. :smilies-azardl (13)
القصه ما شب رفتيم تو بايك بيست (اوه ببخشيد اومديم توبايك بيست) و ديديم پستي بدين مضمون روبروي ماست:
برنامه این هفته برای آخرین بار ....... :::: نظم آباد - دره گردو ::::......
ساعت حرکت 5.5 صبح از دروازه تهران کنار برج شیشه
اون دسته از دوستانی هم که توی مسیر جا می مونن لطف کنن زودتر راه بیا فتن که بقیه بالای قله منتظرشون نشن
برنامه هفته یعدی اگر هزاوه ( حالا هر جایی غیر از مسیر تکراری ) نباشه من نمی آم قابل توجه دوستانی که هر هفته می گن دیر شده زود تر هماهنگ کن
حسين هم بسته پيشنهادي ارائه داد:
سلام وحید جان برنامه برای فردا چپقلی چطوره خیلی هوس جاده کردم.
نظم آباد واقعا تکراری شده
ولی هر چی جمع نظرشون باشه
و ماهم به همچنين:
آقا اگه جسارت نباشه به نظرم برنامه چپقلی خیلی خوبه اگه موافقید اوکی بدید. فقط یه چیزی که هست به خاطر گرمای هوا باید یه کم زودتر حرکت کرد مثلا 5 یا 5.5 میدان انقلاب.
اما رايزني ها با پنج به اضافه يك به جايي نرسيد و نتيجه شد:
والا دوستان با توجه به تماس تلفنی با بچه ها فعلا برنامه شد همون نظم آباد انشا الله یه برنامه خوب بچینیم برای هفته بعد از این تکرار مکررات خارج بشیم
5.5 دروازه تهران کنار برج شیشه
خلاصه ديديم آقا نظم آباد خونه اول و آخر تمرينمونه در نتيجه ساعت 4/30 بيدار شدم (البته ساعت 2/40 بعد از ديدن بازي اسپانيا و ايتاليا و وقت اضافي و ضربات پنالتي خوابيده بودم) و چايي رو رديف كردمو كوله رو بستم و حدود ساعت 5/45 از خونه زدم بيرون.
ساعت 6 و پنج دقيقه هستش و من كنار چشم نظم آبادم. دارم آبي به صورتم ميزنم كه يه پيكان چقه مياد كنار چشمه و يه پير مرد ... ازش مياد پايين منم ميام سراغ دوچرخم. پيرمرده در حالي كه ظرفشو پر ميكنه ميگه: (( اينجا دهاته ميايد اينجا شلوار بپوشيد زنو بچه مياد سر چشمه)):2:
مارو ميگي :65d6a5d6s:
خلاصه برخورد من هم يك برخورد كاملا فرهنگي بود:21: تقريبا همون برخوردي كه اوايل جاده نظم آباد با چند تا سگ نگهبان دارم.
ادامه دارد ...